امروز:شنبه, ۳ آذر
تاریخ انتشار:2016-01-05

گزارش کار ستادیادواره183شهید کازرون در گردان فجر؛

تنها پسرشهیدم به خوابم آمد و گفت دوستانم برایم سفره پهن کرده اند درکازرون

یادواره را زمانی که از آسمان هم باران می بارید به دلیل همزمانی با شب شهادت مظلومین عملیات کربلای ۴ و روز کازرون در ۰۳/۱۰/۹۴ برگزارکردیم باحضورهمسنگران قدیمی که از تهران،شیراز،فسا،جهرم،آباده،اصطهبانات،نی ریز، زرقان، نورآباد،فیروزآباد،بوشهروجم بوده اند با موهایی سپید و چهره هایی شکسته اما مصمم و پایدار…

کازرون نگاه:

رفقا سلام ، شهدا سلام

میخواهیم به شما گزارش بدهیم .گزارش یادواره شما،شمایعنی۱۱۰۰شهیدشهرستان کازرون یا ۱۸۳شهیدگردان همیشه پیروزفجر.

بابچه ها برنامه ریزی میکردیم حدودا یک سال، تا بتوانیم یادواره ای بگیریم که درشأن ومنزلت شما باشد.

چند روزمانده به یادواره،تمامی همسنگران و بچه های قدیمی گردان را از نقاط مختلف ایران دعوت کردیم ، خصوصا استان فارس،و برای آنها کارت دعوت فرستادیم،البته برای خانواده های شما بااحترامی خاص.

مادر شهیدی که ساکن شیراز شده بود. آمد وگفت :اولین بار است که کارت دعوت برایم می فرستند و با گریه ادامه داد که تنها پسرشهیدم به خوابم آمد و گفت دوستانم برایم سفره پهن کرده اند درکازرون و گفت شما را قسم میدهم که از طرف من خرما وسبزی در سفره میهمانانتان بگذارید ،نذر تنها پسرشهیدم.

یادواره را زمانی که از آسمان هم باران می بارید به دلیل همزمانی با شب شهادت مظلومین عملیات کربلای ۴ و روز کازرون در ۰۳/۱۰/۹۴ برگزارکردیم باحضورهمسنگران قدیمی که از تهران،شیراز،فسا،جهرم،آباده،اصطهبانات،نی ریز، زرقان، نورآباد،فیروزآباد،بوشهروجم بوده اند با موهایی سپید و چهره هایی شکسته اما مصمم و پایدار…

چقدر خوشحال بودند که پس از سال ها همدیگر را دیده اند گفتند شهداباعث این دیدارند درمراسم فقط ازشماگفتند و بعد،همان نوحه گری روی دژکربلای۵راخواندند وتجلیل کردند از خانواده های شما و سید رحیم وکمال که هنوز بر روی ویلچرند…..

یادواره باعزت برگزارشدهمانندعزت شما.چقدرتشکرکردند،مردم ازدوستانتان که آن روز همگی کارت خادم الشهدارابه گردن داشتند. قدردانی کردند.

وچندروزپس از یادواره خانواده دوشهیدی آمدند وگفتند که شهیدم به خوابم آمده و گفته که بروید ازبچه ها امانتم را بگیرید. آیاشماچیزی باید تحویل بدهید،گفتیم بله تندیس به همراه مجله و سی دی شهدای گردان…

و یا برادر مرتضی جاویدی  که گفت خواب مرتضی را  دیدم که نیروها همه جمع بودند. همه بچه های کازرون،و او با اینکه فرمانده گردان بود ولی دست و پای بچه ها را می بوسید و یکی از بچه ها که خواست دست مرتضی را ببوسد او نگذاشت.

گزارش کار را خواندید. ما چه می گوییم شما که گزارش کار نمیخواهید. گزارش کار و عکس و فیلم مخصوص آنانی است که حضور ندارند شما که خودتان میزبان بودید.

راستی یادمان رفت این را بگوییم که شما هنوز چقدر عزیز هستید در بین مردم. هر کجا رفتیم برای انجام کار به ما گفتند برایتان انجام میدهیم بعد بیایید حساب کنید اگر هم نبود مشکلی نیست شهدا به گردن ما حق دارن ااان هم خیلی زیاد ….و ما همانند همیشه شرمنده شدیم…. شرمنده شما و مردم خوب و مهربان و صمیمی و خونگرم شهرستان کازرون…

میدانیم که شما همه چیز را میدانید خیلی بهتر و بیشتر از ما….

 

ستاد یادواره ۱۸۳ شهید شهرستان کازرون در گردان همیشه پیروز فجر                                                                                                                                                                                                                                                                                                       دی ماه ۱۳۹۴

 

یک پاسخ به “تنها پسرشهیدم به خوابم آمد و گفت دوستانم برایم سفره پهن کرده اند درکازرون”

  1. محمدرضا گفت:

    صلوات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *