امروز:یکشنبه, ۴ آذر
تاریخ انتشار:2017-12-21

یادی از شاعر عشق قابیل(اهل کازرون)

بیست و نهم آذر ماه،زاد روز مرحوم نجمه زارع،شاعری قمی که اشعارش در بیست کنگره ی سراسری شعر برگزیده شد.

به گزارش کازرون نگاه؛نجمه زارع در ۲۹ آذرماه سال ۱۳۶۱ در شهرستان کازرون استان فارس دیده به جهان گشود. شش ماهه بود که به همراه خانواده‌اش برای ادامه‌ی تحصیلات حوزوی پدر، راهی قم، دیار بانوی کرامت،حضرت فاطمه معصومه(س) شد.

دوران دبستان را در مدرسه‌ی اوسطی قم گذراند،دوران راهنمایی و دبیرستان را به ترتیب در مدارس نرجسیه و شهدای چهارمردان پشت سر گذاشت،وی از همان سنین نوجوانی به سمت و سوی ادبیات و شعر سرایی کشیده شد.

نجمه در خانواده‌ای فرهنگی و متدین پرورش یافت، پدر و مادرش هر دو معلم و اکنون بازنشسته ،دایی و پدربزرگش هر دو به درجه‌ی رفیع شهادت رسیده‌اند که بعدها نجمه اشعاری را در رثای ایشان سرود.

طی سال‌های ۷۹ تا ۸۱ در دانشگاه همدان به تحصیل در رشته‌ی عمران پرداخت، در بهار ۱۳۸۴ با عباس محمدی که وی نیز شاعر است، ازدواج کرد.

اشعار مرحوم نجمه زارع در ۲۰ کنگره ی سراسری شعر کشور،برگزیده شده بود، از وی تا کنون دو عنوان کتاب با نام‌های عشق قابیل است و یک سرنوشت سه حرفی به چاپ رسیده‌ است.

یادی از شاعر عشق قابیل است

کتاب «عشق قابیل است» توسط انتشارات فرهنگ مردم (اصفهان) به انتخاب خود شاعر صورت گرفته و طرح جلد را علی داوودی کار کرده ‌است.

هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند
می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز
کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!

در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر
ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!

هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!
هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند

آه! مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست
حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!

خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها
باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند

و آنچه که حسرت مخاطب را می‌افزاید این‌ است که متأسفانه وی نتوانست حتی شاهد چاپ این کتاب باشد که شرح مختصری از ماوقع و مراحل و وقفه‌های چاپ کتاب مذکور در مقدمه‌ی همان کتاب که به قلم عباس محمدی،همسر مرحوم نجمه زارع آمده‌است.

اما در خصوص کتاب دوم «یک سرنوشت سه حرفی» توسط نشر شانی (مجید صالحی) چاپ شده که تمامی اشعار زنده یاد نجمه زارع را در برمی‌گیرد و جالب اینکه عنوان این کتاب قرار بود عنوان کتاب اول باشد که خود این تغییر نام هم جالب است و در مقدمه‌ی عشق قابیل است آمده‌ است. بی‌شک مخاطبان جدی شعر امروز بالاخص غزل جوان با خواندن کتاب‌های زارع، طراوت و پویایی را حس خواهند کرد و نگاهی نو به زندگی خواهند داشت.

غزل وی از نگاه غزل‌سرایی که در منطقه‌ی مرکزی کشور رایج است، اثر می‌پذیرفت. غزل زارع با ویژگی‌های خاصش مثل: سپید خوانی ردیف یا چینش کلمات یا استفاده از دایره‌ی واژگانی که بیش‌تر می‌توان گفت فضایش به فضای شعر مدرن‌تر می‌خورد، در چارچوب شعر کلاسیک به بهترین وجه، خود را نشان می‌داد. زبان ویژه و دایره‌ی واژگانی مخصوص خود را داشت. اگر بیش‌تر زنده می‌ماند، به سبک خاص شخصی‌اش تبدیل می‌شد.. باید درباره‌ی خصوصیات اخلاقی و تاثیر آن در شعرش گفت. وی بسیار باوقار بود و محجوب و سنگین که این ویژگی‌ها به کلمات و شعرش هم منتقل شده بود. در شعرش عصیان می‌کرد، ولی شعر زارع هیج‌وقت از دایره‌ی وقار خارج نمی‌شد.

یادی از شاعر عشق قابیل است

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد

شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟

چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد …

رها کنی، برود، از دلت جدا باشد

به آنکه دوست‌ترش داشته … به آن برسد

رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری

که هق هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که … نه! نفرین نمی‌کنم که مباد

به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد

شعرهای نجمه بی پیرایه بود و معصومانه با خواننده ارتباط برقرار می کرد و چون از دل بر می خاست به دل می نشست.
او احساسات بی دغدغه ی خود را در قالب غزل بیان می کرد و غزل هایش – بی آنکه عمدی در آنهاباشد ، به پاره ای از مسائل اجتماعی اشاره داشت.

یادی از شاعر عشق قابیل است

دیدمت چشم تو جا در چشم های من گرفت

آتشــی یک لحــظه آمد در دلـــم دامن گرفت

آنقدر بی اختیـــار این اتفــاق افتاد کـــه

این گناه تازه ی من را خدا گردن گرفت

در دلم چیزی فرو می ریزد آیا عشق نیست

این کــــه در اندام من امـــروز باریدن گرفت؟

من که هستم؟ او که نامش را نمی دانست و بعد-

رفت زیــر سایـــه ی یک “مرد” و نـــــام “زن” گرفت

روزهای تیـره و تاری کـــه با خود داشتم

با تو اکنون معنی آینده ای روشن گرفت

زنده ام تا در تنم هرم نفس های تو هست

مرگ می داند: فقـط باید تـو را از من گرفت

نجمه ی زارع با تمامی جوانی در سرایش فقط از احساس بی مانند خود تاثیر پذیرفت و خط خود را داشت و هزاران افسوس که نماند تا این خط و اندیشه را به کمال برساند و همچنان که گویی سرنوشت خود را پیش بینی کرده بود، مرگ نقشه های زندگی او را نادیده گرفت.

زمانی که با شتاب این جهان بی مهر را ترک می گفت تنها ۲۳ سال داشت،وی در ۳۱ شهریور سال ۱۳۸۴ در بیمارستان گلپایگانی قم پس از آن که  با اشتباه پزشک معالجش در اثر تزریق داروی بیهوشی چند روز دچار مرگ مغزی بود در اوج جوانی درگذشت.مدفن مرحوم زارع در بهشت‌ شهدای کازرون است.

منبع:باشگاه خبرنگاران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *