آخرین آدینه پاییزی هم آمد و رفت و هنوز خبری از باران نیست. هوا تاریک و نسبتاً سرد بود و زودتر از موذن شهر برپاخاستیم و عزم دیدار چشمه عروس را داشتیم . چشمه عروس چشمه فصلی و کم آبی است در هشت کیلومتری شمال کازرون در دامنه کوه دوان. با توجه به کم بارانی پاییز امسال می دانستیم که در اینموقع سال رفتن به چشمه عروس فایده ای ندارد ولی چون قصد پیاده روی طولانی را داشتیم این مسیر را انتخاب نمودیم و با دوستان گروه کوهستان سبز حرکت کردیم .
طبق معمول همیشگی در میانه راه سگ های نگهبان عشایر در آن تاریکی سحرگاهان خوش آمد گو ی ما بودند. هنوز چند صد متری مانده تا به چادرهای عشایر برسیم که بانگ سگ های نگهبان آرامش کوه ودشت را به هم ریخت. و با نزدیک تر شدن ما لحظه به لحظه این بلوا و فغان ها بیشتر می شد. از میان سیل هجوم سگ های مهاجم که با حرارت بسیار و از نای جان بانگ بر می آوردند به سلامت گذشتیم به راه خود برای رسیدن به چشمه عروس ادامه دادیم . کم کم هوا روشن تر میشد و اینک می توانستیم پیش پاهایمان را بهتر ببینیم در کنار درخت انجیری پهن و تنومند که دل تخته سنگی سترگ را شکافته و بیرون زده بود توقفی نمودیم تا هم نفسی تازه کرده و هم نمازمان را به جای آوریم .
قرمزی آسمان بامدادی با وجود لکه های ابری که افق شرقی را پوشانده بود منظره ای بس زیبا وچشم نواز را بوجود آورده بود که بی شک شاهکاری از قدرت آفرینش و تابلو هنرمندانه ای بود از نقاشی خداوند در آن سپیده دم بامدادی . زاویه دوربین خود را آنگونه تنظیم نمودیم که شاخه های خشکیده درخت انجیر کهنسال نیز به این قاب زیبای آفرینش اضافه گردد و تابلو نقاشی خداوند کامل گرددو آنگاه بود که همگان از دیدن این منظره روح انگیز به وجد آمدند. باور کنید رنگ قرمز و نارنجی و صورتی ابرها در پهنه ی آبی نیلگون آسمان آن قدر پر احساس و گرم بود که حیف مان می آمد لحظه ای چشم از افق شرقی برداریم به ویژه که عبور گاه و بیگاه چندین شهاب درخشان که چون تیر رها شده از چله کمان آرش سینه ی آسمان بامدادی را می شکافت بر زیبایی این حماسه ی رنگ ها افزوده بود.
نفس که تازه شد باز همگاه رفتن فرا رسیده بود و هنوز می بایست نیم ساعتی دیگر کوه پیمایی کنیم . از این به بعد مسیر کمی پر شیب و دشوار تر می شد و باید از چندین دره و تپه ماهور بالا وپائین می رفتیم از آن جا که اطمینان داشتیم چشمه عروس در این موقع سال خشک باشد تصمیم گرفتیم بر بلندای تپه ای در نزدیکی چشمه توقف نماییم . زمینی صاف در کنار تخته سنگی بزرگ و جند درخت بادام کوهی بر بالای تپّه مکانی بسیار مناسب برای استراحت جمع دوستان ما بود به خصوص که چشم اندازی فوق العاده زیبا از درختان بلوط و آسمان آبی در بالا دست و دشتی وسیع در پایین دست پیش روی ما بود که حس وحالی وصف ناشدنی در ما بوجود می آورد
منبع :جغرافیای طبیعی کازرون/محمودرضاپولادی