مقام معظم رهبری(مدظلله العالی) در یکی از دیدارها با اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری مطالبی قریب به این مضمون فرمودند که : « مدیریت غرب بر دنیا دو پایه ی اساسی داشت ، یکی پایه ی فکری و ارزشی و یک پایه ی عملی، یعنی نظامی و سیاسی – عرض من این است که هر دو پایه، امروز دچار چالش شده، دچار تزلزل شده، اما آن پایه ی اخلاقی و فکری عبارت بود از ادعای برتری فکری و ارزشی غرب شامل اروپا و آمریکا- بر بقیه ی مناطق جهان و بقیه ی ملل عالم، شعارهایی را مطرح کردند که این ربطی به پیشرفت های علمی و صنعتی ندارد؛ شعارهای جذاب و فریبنده مثل شعار آزادی، شعار دموکراسی، شعار حقوق بشر، شعار دفاع از ملت ها و از آحاد انسان ها را سر دست گرفتند و مطرح کردند و خواستند برتری نظام ارزشی خودشان را بر سایر مناطق عالم، بر ادیان عالم، بر نحله های گوناگون فکری و به خصوص بر اسلام، از این طریق تثبیت کنند.موفق هم شدند، یعنی در دنیای اسلام افرادی، گروهایی، شخصیت های سیاسی ای و دولت هایی که حقیقتاً متعقد شدند به برتری نظام ارزشی غرب، کم نیستند امروز هم در داخل جامعه ی ما کسانی هستند که همین فکر و همین عقیده را دارند».
ولی امروز اکثر مردم دنیا و ملت های دربند، بیدار و آگاه شده اند که شعارهای زیبا و دلپذیر غرب و آمریکا،دروغی بیش نبوده و ابزاری برای فریب و اغفال ملت ها بوده است و در واقع ماسک حقوق بشری است بر چهره ی دژخیمان و استکبار جهانی.
زیرا برخی کشورهایی که در تصویب اعلامیه ی حقوق بشر نقش داشتند اکنون هیچ گونه پایبندی به آن ندارند چرا که خودشان،مخصوصاً آمریکا بزرگترین ناقض حقوق بشر هستند.
کشوهایی که ادعای حقوق بشر دارند، حقوق مردم و ملت ها را به چپاول می برند و فقط به صورت شعاری به آن می پردازند همانطور که در آمریکا، سیاه پوستان و سرخ پوستان از حقوق واقعی خود به عنوان انسان برخوردار نیستند و در آنجا تبعیض نژادی و تبعیض بین انسان ها از لحاظ عقیده و فکر بیداد می کند و خبرهای ناگوار کشته شدن سیاه پوستان به دست پلیس و کشت و کشتار و ناامنی به علت در دسترس بودن سلاح و عدم امنیت لازم به گوش می رسد.
واذیت و آزار و محدودیت های غیر قانونی مسلمانان که جای خود دارد.
و خبر ناگوار و آزار دهنده ی کشته شدن ۳ دانشجوی مسلمان – مرد ۲۳ ساله اهل سوریه و همسر ۲۱ ساله ی فلسطینی و خواهر همسر ۱۹ ساله اش- که با خونسردی و کمرنگی هر چه بیشتر از رسانه های آمریکا منتشر گردید، جای بسی تأسف و ناامیدی از حقوق بشر ادعایی آمریکا و غرب است که به دست یک نفر آمریکایی آتئیست های (خدا ناباوران و هوادر برابری ) که به طور مرتب از مذهب انتقاد می کرده و ناسزا می گفته است، کشته شدند.
یقیناً تبلیغات اسلام هراسی که رسانه های آمریکا و غربی مدام از طریق رسانه هایشان منتشر می نمایند در این گونه کشتارهای بیرحمانه و ددمنشانه بی تأثیر نبوده است. و می گویند یک اقدام شخصی است و نمی توان آن را به همه ی جامعه ی آمریکا تعمیم داد، اما مسئولیت حادثه شارلی ابدو را بر گردن کل مسلمانان و عرب ها می اندازد که معمولاً عادت آمریکایی ها در این گونه موارد برای تبرئه ی خود و شهروندان این چنین است که قاتل را روانی و دیوانه می خوانند و در این مورد گفته شده که قاتل فردی روانی و یک عقب مانده ی ذهنی می باشد که عمل او هیچ ارتباطی با اسلام و مسلمانی نداشته است. تا هیچ گونه عکس العمل و تظاهراتی علیه این عمل شنیع انجام نگیرد در صورتی که طبق منشور حقوق بشری که مدعی آن هستند، توهین، اقدام خشونت آمیز و قتل به نام مذهب یا علیه مذهب و عقیده به هیچ وجه قابل توجیه نیست. با توجه به اینکه قاتل قبلاً نسبت به اسلام و مسلمین اظهار نفرت و بدگویی می کرده است ولی متأسفانه رسانه های آمریکایی نسبت به انعکاس واقعه ی چیل هیل و کشته شدن سه جوان دانشجوی مسلمان کاملاً بی توجهی کرده و بسیار کمرنگ منعکس نموده اند و این بی توجهی و سانسور خبری نشانه ی واضح تبعیض و نابرابری وبی عدالتی است و بیانگر این است که حقوق بشر مورد نظر آمریکا و غرب استثناهایی هم دارد و این مدعیان دروغگوی حقوق بشر،حقوقی را دنبال می کنند که فقط منافع آنها را تأمین کند و به قول یک کارشناس مسائل سیاسی بین المللی: حادثه ی چیل هیل و سکوت رسانه های خارجی، سناریویه ی طراحی شده ی دولتمردان غرب علیه مسلمانان است…
و امروز که با بیداری اسلامی چهره ی کریه تروریست پروران دژخیم و ضد حقوق بشر آمریکا و غرب از پشت ماسک دروغین حقوق بشر شناخته شده است.
و جنایت چیل هیل هم یکی از نشانه های موج جدید اسلام ستیزی آمریکا و غرب است.
چطور ملت ها می توانند حقوق بشر آمریکایی و غربی را باور کنند در حالی که تروریست های مزدوری که تحت حمایت آنها در سوریه و عراق دست به کشتار بی رحمانه و بی سابقه ای می زنند که نتیجه آن فقط در سوریه دویست هزار کشته، ده میلیون آواره بوده است و آمریکا و غرب همچنان علناً از آن تروریست ها ی آدم کش حمایت می نمایند و مصداق دیگر این موضوع را می توان در گزارش سالانه حقوق بشر آمریکا مشاهده کرد! آنجا که وزارت خارجه ی این کشور بدون اشاره جنایات گروه های مسلح سوری مورد حمایت غرب، رژیم سوریه را به عنوان رژیمی دیکتاتور معرفی کرده و گفته این رژیم برای سرکوب اعتراضات در سوریه از قدرت بدون کنترل و بی رویه استفاده می کند اما همزمان در بخش مربوط به بحرین بدون اشاره به کشتار مردم این کشور، صرفاً بیان می کند نیروهای نظامی و غیرنظامی مواردی از نقض حقوق بشر را مانند بازداشت های غیر قانونی و جلوگیری از آزادی بیان مرتکب شده اند. یقیناً این موضع گیری یک بام و دو هوا، قابل قبول نبوده و آمریکا خود بزرگترین مدعی حقوق بشر و بزرگترین ناقض آن است.
علی اسدزاده