متقدمین چه خوب سروده اند که: چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پُر گشت نتوان گرفتن به پیل .
تا یکی دو دهه ی قبل وقتی از میان درختان باغ و باغچه های اطراف و اکناف شهر و شهرستان و معابر بین شهری، سر و کله ی بِنا و سازه و آلاچیقی نمایان می گشت، داد و فریاد بر می آمد که با کدامین مجوز و توسط کدامین نهاد و اداره ای اجازه داده شده تا در خارج از محدوده ی قانونی و در حریم و یا خارج از حریم شهر، ساخت و ساز صورت گیرد؟! اما اعتراض و قبح موضوع در همان حد حرف و حدیث و داد و قال باقی می ماند و اندکی بعد هم به طاق نسیان سپرده می شد! زمانی که طرح فلاحت در فراغت مطرح و پیشنهاد گردید با این هدف و غرضی که اراضی منابع طبیعی بایِر به صورتی مدون و قانونی در اختیار مردان سالخورده و بازنشسته ای قرار گیرد تا به جای مشغول کردن خود در دفاتر خدماتی مسافرکشی و یا شاگردی کردن برای دیگران و پرسه زدن در کوچه و بازار و پارک ها، انرژی و استعداد باقیمانده و اوقات خلّاق خود را بر روی زمین خدا مصروف دارند و با کاشت و داشت درخت و گیاه بر پوشش سبز گیاهی و ریه های طبیعی اطراف بیافزایند و چنانچه توفیق کاشت درختان مثمری هم یافتند و درآمدی کسب کنند چه بهتر، و در ورای نکات فوق، دهه های پایانی عمر انسان در کنار طبیعت به سر برده و سر و کار داشتن با گل و گیاه و بلبل و پرنده و چرنده و به دور از هیاهوی های محیط های مصنوعی شهری با آفریدگار هستی بخش درد دل کنند، اما طولی نکشید که نقشه و آمار قطعات اراضی واگذار شده بر در و دیوار و میز بنگاه های معاملاتی املاک نمایان گردید! و در رقابت های زمین بازی و خرید و فروش جای گرفت! و به تابلو اعلانات بنگاه های معاملاتی، خرید و فروش باغچه ها و باغ شهری هم اضافه گردید! سرنوشت این باغات فلاحت در فراغت در همین جا متوقف نشده بلکه در سایه ی سکوت قانون و مجریان آن و مقابل چشم همگان در وسط باغات شهری، بناهای مسکونی و تفریحی و ویلایی با نماهای درون وبیرونی مجلّل و چشم نواز برپا شد! و نهاد های خدمات رسان دولتی هم بدون توجه به مفاد قانونی و متناسب با امکانات محلی اقدام به انتقال شبکه ها و واگذاری انشعابات آب و برق و گاز و تلفن کردند!! البته روسای ادارات، برخی خودشان برای دوران بازنشستگی و فراغت از خدمت به مردم، از چنین ویلاهایی بر خوردار شده بودند! لذا باغات فلاحت در فراغت اکنون به ویلاهای چشم نوازی مبدل گشته که هر فرد و خانواده ای به داشتن آن فخر و فیس و افاده می فروشد و یا در حسرت بدست آوردنش خود را به آب و آتش می زند! نیت و طرح و برنامه ی اولیه ای که با هدف مشغولیت سالمندان و احیای اراضی بایر و تولید درخت و گیاه آغاز گردید به موضوع و کالایی مصرفی و تشریفاتی و چشم هم چشمی و رفتاری اشرافی گری رسیده است و سالمندان زیادی به جای رفتن به باغ و باغچه های بیرون از شهر در بنگاه های معاملاتی به عنوان مدیر یا مشاور املاک سر درآوردند!! افرادی که برای این معضل می بایست تدابیری می اندیشیده اند و موانع و اهرم های قانونی و انتظامی اعمال می داشته اند به لحاظ برخورداری از چنان ویلاهایی، توان و منطق و مجال انجام و اعمال قانون نداشته و ندارند!! چرا که رطب خورده نمی تواند مانع رطب خوردن دیگران شود! لذا در این شرایط و اوضاع شعار دادن و نشست و برخاستن های رسمی به منظور بررسی دلایل افت منابع آبی، آسیب های زیست محیطی، ترویج صرفه جویی و… همه نوعی گزافه گویی تلقی می گردد!!