بخشی جدید برای بیان قصه ها و رسم های قدیم کازرون
داریم می ریم قبله دعا، بلکه خدارحمش بیا
زبان به کام کشیده ودر احوال پیشنیان تامل، و بر احوالات خویش نظر، که بی حساب چون برف با نوازش آفتاب عمرم تلف،والماس دیده گانم چون قطره ای گرم و شور،بی اختیاربر گونه ام ریزان شد،و پرسید؛
نشسته ای؟ کنون مجال گفتن است بگو!
شاید اجل رسید وقت تنگ شد!
دیدم پر بی راه نمی گوید!
هرچند درب گنج سخن تابسته باشد، چو پسته در بسته خریدار ندارد.
با این وجود، تیغ سخن زکام برون شد و گفت ؛
این همه حلم وعلم،دین و عالم دین شناس،این همه ادعا وجماعت پرمدعا ،چرا؟
سال به سال، دریغ از نم نم بارانی،این همه نعمت وفراوانی!
اما!! نه لذتی،نه لطفی آهی وگاهی!
بیادگذشته های دور افتادم که بصیرت وبصیرت افزایی اندک نعمت محدود دین ودین داری سخت وباخرافات عجین بود!
اما همین اندک تقیدی که بود واقعا کارساز بود!
روایت اول ؛
آری!
درروزگار پدران ما پربارانی وکم بارانی از نظر مردم، تابع آداب و رسوماتی خاص و با باور مردم سرکارداشت.
نخست، تاخیر در بارش ؛ زین سبب، بیست تا سی نفر جوان با هماهنگی قبلی انتخاب و درکوچه ها با ساز و دهل و باشعاری برخواسته از باورشان در بین اهالی چنین می گفتند!!
داریم می ریم قبله دعا بلکه خدارحمش بیا /
سی بنده های روسیاه بارون بیا، بارون بیا/
و…………………….
اهالی محل ضمن استقبال و نشان دادن روی خوش، هرکس به فراخور حالش،کمکی می پرداخت و وجوه دریافت شده به ایتام ونیازمندان تعلق می گرفت .
اما! مراسم چند ساعتی طول کشیده، تا یکی از مردان جوان به میداندار ضمانت می داد، بعنوان مثال،تاهفت روز دیگر باران خواهد بارید.
وچنانچه باران می بارید آن جوان متعهد شده، امین ومیداندار آینده بود ودرغیراینصورت، بشدت اورابه باد کتک می گرفتند، ازهمین رو فردضامن شده آنقدربه درگاه خداوند دعا والتماس می نمود تا درفرصت گرفته شده اجابت گردد .
روایت دوم ؛
درگذشته های نه چندان دورکه ساده زیستی وعدم تجمل گرایی،نبود این همه ماشین وآسفالت، موزائیک، ایزگام وقیر ودود ودم،و فراوانی درخت وسبزه، بردامنه وکوه ودشت وبیابان وازهمه مهمتر دست گیری مخفی و بی منت ازمستمندان، چنان برکت ازجانب خداوند بصورت نزولات آسمانی می بارید که شاید روزها بلکه هفته ها مردم خانه نشین می شدند، واز روی سادگی اما باصدق و صفا دست به اقداماتی برای بند آمدن باران می زدند، که یک نمونه آن بدین شرح می باشد.
ناودانی بزرگی که شرشر باران درآن قطع نمی شد انتخاب و توسط مردم،ورجوع به دعا نویس چند دعا بر روی کاغذ یاپوست نوشته و به همراه متدین وفرد مورد اعتماد، به سراغ ناودانی مورد نظر رفته گودالی حفروضمن چال کردن دعا وحاجت خواستن بصورت دسته جمعی، نام چهل فرد کچل را ذکرمی کردند تا بلکه به سبب این کار باران بند بیاید .
خدایا صداقت، سادگی، صبوری وازهمه مهتر مهربانی وصفای دل گذشتگان را به ما و فرزندان ما ارزانی بدار تا بیش ازپیش شاکر و سپاسگزارباشیم .
به قلم: محمود کوزهگری
_________
به جامع ترین کانال خبری کازرون بپیوندید #کازرون_نگاه