روزگاری عده ای معتقد بودند که تفکرات خمینی تا زمان وقوع انقلاب کارایی داشته وزمان آن رسیده که به موزه تاریخ سپرده شود وبذای ادامه مسیر آقایان طرحی نو دراندازند،که درهمین راستا تلاش کردندخمینی راآنگونه که می خواهند معرفی کنند ونه آنگونه که هست،وبرای معرفی او شخصیتی که به اعمال دینی مانند نماز وامثالهم پایبند است ودربعد خانوادگی پدری مهربان وشوهری فداکار که بدون حضور همسر غذا نمیخورد ترسیم کردند وسعی درحذف وجهه ی مدیریتی وانقلابی گری ایشان که الگوی عدالت خواهان است کردند.
که رهبری دربیست وششمین سالگرد ارتحال ایشان خطرتحریف راه امام وشخصیت ایشان راگوشزد کردند وگفتند:تحریف شخصیت امام ، راه امام ومنحرف کردن مسیرصراط مستقیم ملت ایران است ،اگرراه امام راگم کنیم یافراموش کنیم یاخدای نکرده عمدا به کناربگذاریم ملت ایران سیلی خواهد خورد.
اگربخواهیم به نگرش امام درمسئله حکومت پی ببریم میتوانیم نگاه ایشان رادراظهارنظری درباره حکومت حضرت امیر ببینیم که گفتند: حاکمی که ازطرف خدای تبارک وتعالی تعیین شد ازبرای امت،آن شخصی بود که وقتی که به حکومت رسیددرحال جکومتش زندگیش ازجمیع زندگی امثال ماها وشماهاطلاب علوم دینیه یاامثال این بقال ها وکاسب ها،زندگی او پست تربود،یک تکه نان جو بود که دراخرعمرازبس خشک بودحضرت بادستشان نمی توانستند بشکنند،بازانو می شکستندآن نان رابا آب تناول می کردند.این حکومت اسلامی بود،حضرت می فرمود: من میترسم که دریکی ازحوالی مملکت من یک وقت یک گرسنه ای باشد،یک وقت باشد که گرسنه ای درکارباشد،چطورمن سیربخوابم ورعیت من ولو یک نفرشان ولو دربعضی افراد مملکت اینها گرسنه باشند.
حال نمی دانم کسانی که امروز زمام امور رابدست گرفته اند چقدر اعمالشان با این شاخص همخوانی دارد،کسی که درمقابل اشرافیت ایستاد تا به حاشیه نشینی پایان دهد ،اما امروزه می بینیم که ریشه بسیاری ازمشکلات وناهنجاری های اجتماعی ازهمین مسئله است ودرکناراین مسئله آرامگاه امام مستضعفان تبدیل به نماد اشرافیتی شده که به کاخ پادشاهان طعنه میزند،که شخصیت وتفکر امام دربین سنگ های مرمر آن گم شده است،نمی دانیم آزادی خواهان درنقاط دیگرجهان چگونه این تضادها بین تفکر خمینی با چنین اعمالی را هضم می کنند .
وقتی به تحلیل های ایشان نسبت به نحوه تعامل درسیاست خارجی می کنیم می بینم که همان طرف امروزه میتواند راه گشای بسیاری مسائل باشد،آنجا گفتند: آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر کنیم و ما خامی کردیم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می گذارند، این یک نمونه است که خدا می خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی تجربگی خود نگذاریم،که آنچه امروز می بینیم دراین عرصه عمل میشود همان نگاه انحرافی است که امام نسبت به آن هشدار داده بود وامروزه صاحبان این تفکر گشترش خمینی منهای وجه انقلابی گری را درجامعه می پسندند.
ولی وارثان واقعی این تفکر نباید اجازه دهند این گفتمان ازجامعه حذف شود ونام خمینی به یک امر نمادین تبدیل شودکه سالی یک مرتبه دریک کاخ اشرافی برده شودولی آرمانش همانطور که عده ای آرزو داشتند به موزه های تاریخ بپیوندد.