? #طنز
➖ #شعر
? حاجی سلامون علیک!
?شعری برای نماینده کازرون، حاج حسین رضازاده.
?حاجی کجابودی،تورا دلتنگ بودیم!
از اولش ما با شما یکرنگ بودیم!
حاجی بهارستان مگر دل را ربوده؟
ای ناقلا موضوع سلفی ها چه بوده؟
سلفی گرفتن مدشده،میفهممت من!
با کوسه و جن و کف دریا و معدن!
اصلا خوراک ما شده سلفی گرفتن!
هرسوژه حاجی می شود،اما نه دشمن!
دیگرگذشته،ای برادر ما گذشتیم!
حالا که اینجا آمدی دیگرنشو جیم!
ما با شما یک چند روزی کار داریم!
در ضبط قول و وعده ها مثل نواریم!
حاجی بیا تا من بگویم از فجایع!
یک دفتری دارم پراز ثبت وقایع!
موضوع اصلی،جان من،موضوع خاک است!
موضوع حفظ حرمت این خاک پاک است!
اینجا دیار یک هزار و صد شهید است!
شهرشکوه و غیرت و شهر امید است!
اینجا دیار ناصر و شاپور و سلمان!
شهر نیایش های پاک و شهر قرآن!
فهمیده ام فرموده ای قیچی بیارید!
یک تکه از این نقشه را از جا درآرید!
آن لحظه که تز دادی و اینجا شنیدیم!
ما لحظه ای رویی ز آرامش ندیدیم!
در نیمه شب یک ساعتی آنلاین بودی!
مشغول سرچ واتس آپ ولاین بودی!
دستت بدون رخصتت زد روی صفحه!
یک متن آمد اینطرف بر روی صفحه!
جر دادن این نقشه را تایید کردی!
درحال حاضر پیش ما یک کوه دردی!
موضوع بعدی غیبت مشکوکتان است!
با فرم خدمتهایتان این گشته پیوست!
حاجی چرا روز ازل هی وعده دادی؟
پیمان شکن هستی تو هم یا حزب بادی؟
بعد از تهاجم های نا زیبای ساکت!
بانعره گفتی اهل حق باشید ساکت!
از قتل منطق خون اهل حق بجوشید!
شد آن که”صبح هفدهم”چشم جهان دید!!!!
بازآمدی با ژست آدمهای ریلکس!
بایک دوماهی حسرت و لرزیدن ومکث!
گفتی خلایق خلق بازاری نبودند!
درلیست های ثبت آماری نبودند!
در بینشان روحانی و شاهد نبوده!
گفتی “توهم” عقل اینها را ربوده!
یک عده نامردم و اعزامی ز مریخ*!
زعم شما، جمعیتی خائن به تاریخ!
اینها که گفتی جزو این مردم نبودند!
ذی حق ترین مالک دراین کاشانه بودند!
آنجا نشستی،پشت هم ان قلت داری!
آنجا مگر کاری بجز صحبت نداری؟!
حاجی تو انگار آمدی در شهربادی؟!
از خدمت ناقص چرا اینقدر شادی؟
@kazerunnegah
این را بدان دایی که ما مردان مردیم!
وقتش اگر شد جملگی اهل نبردیم!
نقل نصیحت کردن شخص شما نیست!
لختی تامل!عامل این غصه ها کیست؟!
حاجی بیا مشکل گشای کارها باش!
پیگیر رفع غصه ی بی کارها باش!
اینجا مصیبت شهروشهرستان شدن نیست!
بشتاب دنبال عمل، جای سخن نیست!
درد خلایق درد آب و درد نان است!
درد تخاصم های وهم بی نشان است!
ای حضرت حاجی بیا محض محرم!
بر زخم شهرستان بشو یک چند مرهم!
گیرم که روی نقشه ها مرزی کشیدی!
در پارلمان رفتی زدی حرف جدیدی!
گفتی که همکاران ببینید این منم، من!
آتش زدم بر خوشه های خشک خرمن!
تا چشم برهم میزنی اینها گذشته!
محتاج مردم می شوی مثل گذشته!
در دوره ی بعدی تو با ما کار داری!
آن وقت مریخی* تویی،جایی نداری!
حاجی بیا چرخنده شو بر محور خلق!
چوب تحکم هی نکوبان بر سر خلق!
از خشتی و بالاده ای تا اهل نودان!
شیران سیف آبادی و مردان مشتان!
از دشت برم و کازرون و اهل شاپور!
تا مردم زحمتکش هر نقطه ی دور!
لطف خدا شامل شده،ما کازرونیم!
کار گروهی شان ما،مانند یک تیم!
مش حاج حسین موخ دشمنت نیسم،تو خوبی!
تام جزو مردم با خدوی اهل جنوبی!
هرچی که لازم بی مو گفتم،تام شنفتی!
بعدا نگی پیمان ازم هیچی نگفتی!
?شاعر: پیمان خوبکار- شهریورماه ۹۶
_________
? به مردمیترین کانال خبری کازرون بپیوندید #کازرون_نگاه
مردم کازرون مردم ولایتمداری هستند
عجب شعری
با سلام و عرض ادب ، آتش نشانی شهرک صنعتی مصلیحان سه نفر پرسنل داره که بطور ۲۴ساعت یک نفر در ایستگاه هست ودایما هم خواب،وهیچکدام هم دارای گواهینامه رانندگی مربوط به ماشین نیستند.یک نفرشون اصلا مدرک تحصیلی نداره و گواهینامه،چه بسا بارها آتش سوزی رخ داده و مجبور به احضار آتش نشانان شهر ستان وقایمیه شدند به علت بی کفایتی آتش نشانان هر چه سریعتر پیگیری کنید،به استان و فرمانداری هم گزارش دادم،اگر اتفاق غیر قابل جبرانی پیش بیاد همه باید جوابگو باشن،این گزارش برای روز مبادا نگهداری میشود با تشکر جمعی از صنعتگران
بدون در نظرگرفتن جهت گیری و انتقادات صورت گرفته در متن، می شود گفت این سبک کارهای مردمی که سفارشی نیست و مردم خودشان براساس احساس وظیفه ،تولید محتوا می کنند ارزشمند است و معمولا به دل مخازبان می نشیند.
زیباترین قسمت شعر از نطرمن بخش پایانی (تخلص شاعر) بود که بسیار زیبا بود.