همین چند روز پیش بود که خبری درباره آگهی تقدیر و تشکر حمیدرضا آذری مدیرکل آموزش و پرورش فارس از سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در یکی از روزنامه های کشوری منتشر گردید و موجب تعجب و حیرت افکار عمومی شد که چه لزومی دارد آذری به دلیل یک بخشنامه داخلی در مجموعه وزارت آموزش و پرورش، در یک روزنامه سراسری و کشوری آگهی تقدیر و تشکر بزند و در مدح ستایش وزیر قلمفرسایی کند!
اما قصه پرغصه آموزش و پرورش فارس به همین جا ختم نمیشود.
مدتهاست کارشناسان و فرهنگیان شاغل در آموزش و پرورش فارس، از بابت تداوم مدیریت آذری بر آموزش و پرورش فارس لب به گلایه گشوده اند و می گویند چرا با گذشت چندین و چند سال از بازنشستگی ایشان، همچنان در راس آموزش و پرورش فارس باید شخصی حضور داشته باشد که عملکرد وی از دید بسیاری از فرهنگیان استان دارای نقاط ضعف جدی است و خود در مالکیت مدارس غیرانتفاعی و غیر دولتی و دی نفعی در آن، ید طولایی دارد؟ و مهمتر آنکه چرا در طول همه این سالها، بسیاری از منتقدان مخاطب و گوش شنوایی برای بیان نظرات خود نیافته اند؟
انتقاداتی چون:
– اخذ پول از والدین در برخی مدارس دولتی، ایجاد تبعیض و بی عدالتی، عدم نظارت بر مدارس غیردولتی
– توسعه بی رویه مدارس غیر دولتی و واگذاری امتیاز این قبیل مدارس به افراد خاص
– تغییر کاربری برخی مدارس و عدم شفافیت در واگذاری آنها
– کم توجهی به آموزش و اغماض و تساهل و تسامح در امر پرورش و عدم پشتیبانی مطلوب و یکسان ندیدن مدیران مدارس
اما شاید بالاتر از همه این موارد، مهمترین انتقاد دست های نسبتا خالی آذری در عمل به سند چشم انداز تحول بنیادین در آموزش و پرورش است که به شدت مورد تاکید و سفارش مقام معظم رهبری بوده است.
به فرموده رهبر انقلاب، امروز آموزش و پرورش سند مکتوبی در دست دارد که شیوه تحول بنیادی در آموزش و پرورش را تعیین کرده است. آنچه که در سطح مدارس و ساختار اداره کل آموزش و پرورش فارس می توان به وضوح مشاهده کرد این است که متاسفانه هنوز گامهای زیر بنایی و اقدامات زمینه ساز برای اجرای این تحول به اجرا در نیامده و هنوز زیر ساختهای لازم برای اجرای آن فراهم نشده است و تا زیر ساختها مهیا نشود و پیش بینی های لازم صورت نگیرد و بر اساس آن برنامهای معین و مدون که در بر دارنده همه الزامات باشد، طراحی نشود و گام های برنامه ریزی شده پی در پی به اجرا در نیاید، صحبت از اجرای سند تحول و دگرگونی در نظام آموزش و پرورش، صحبت از آرزوها و آرمانهاست که با اجرا و عمل فاصله بسیار دارد.
البته نه حمیدرضا آذری، بلکه وزارت آموزش و پرورش در مجموع عملکرد قابل قبولی در تحقق این سند راهبردی و راهگشا نداشته اما نباید فراموش کرد وزارت آموزش و پرورش، درواقع حاصل جمع عملکرد مدیران استانی و معاونان این وزارتخانه است و طبیعتا نقص عملکرد این وزارتخانه، به نقص عملکرد مدیران این ارگان بازمیگردد.
موارد ذکر شده نشان میدهد آموزش و پرورش فارس در یک بُنبست جدی مدیریتی گرفتار آمده است و این بُنبست تا زمانی که آذری بر مسند ریاست ساختمان خیابان معدل باقی بماند و یا تغییر جدی در رویکردهای مدیریتی خود اعمال نکند ادامه خواهد داشت.
در مدارس فارس چه خبر است؟
در همین راستا چندی پیش خبرگزاری فارس نیز در گزارشی نوشت:
پسازآنکه در زریندشت دانشآموزی بهشدت مورد ضرب و شتم آنهم از جانب معلم هنر قرار گرفت که طبیعتاً باید دارای روحیهای لطیف و هنرمندانه باشد! ماجرای رقص دختران در مراسم جشن تکلیف آنهم با چادری که در این مراسم معنوی به آنان هدیه داده میشود! پیش آمد و هنوز چند صباحی از این رویداد نیز نگذشته بود که شاهد رقص دختران با لباس محلی در یکی از مدارس شهرستان ممسنی بودیم!
این وقایع در حالی در مدارس استان روی میدهد که همگان میدانند که مدرسه محل تعلیم و تربیت و ارائه آموزش مهارتهای زندگی و تحصیلی به فرزندان معصوم است نه مکانی برای رقص و پایکوبی و کتککاری و مسائلی ازایندست که در برخی مدارس استان فارس شاهد آن هستیم.
البته ذکر این نکته بسیار ضروری است که هیچ انسان عاقلی با ایجاد فضای نشاط و شادی بهویژه برای نسل نوجوان و جوان مخالف نیست، اما بحث بر سر این است که این فضا کجا، چگونه و در چه زمانی باید فراهم شود؟
آیا برای دانشآموز یادگیری مهارتهای زندگی، اخلاق والای انسانی و… با تکیه بر آموزههای اصیل و انسانساز در مدارس در اولویت است یا رقص و پایکوبی با آلات و ادوات موسیقی؟
امروز که فضای مجازی کنترل نشده بهاندازه کافی امواج مسموم و قبح شکن را در بین نسل جوان بهویژه دانشآموزان ترویج میدهد و به قول یکی از مسؤولان فرهنگی استان، دانشآموزان در کف مدارس تلف میشوند و کسی نیست به دادشان برسد.
اتفاقات رویداده در مدارس استان فارس بیگمان ناشی از ضعف مدیریتی و عدم اشراف کامل به مباحث تعلیم و تربیت است، وگرنه چه دلیلی دارد دانشآموز در مدرسه و آنهم در جشن تکلیف، چادربهسر شروع به رقاصی کرده و بدون آنکه بداند به آموزههای دینی در یک مراسم کاملاً معنوی توهین کند.
به وجود آمدن چنین وضعیتی یعنی ناتوانی و عدم شناخت کافی از مباحث تربیتی در برگزاری یک مراسم ساده و درعینحال بسیار مهم که در آینده فرزندان تأثیر بسزایی دارد.
امروز متأسفانه به دلیل همین ضعفها، مدارس نقش تربیتی خود را بهشدت ازدستداده و در خوشبینانهترین حالت، بحث آموزش و کلاس کنکور و رقابت برای نمره در مدارس باب است، بدون اینکه توجه داشته باشیم نسلی را برای آینده تربیت میکنیم که هیچگونه عمق و محتوایی در رفتارش مشاهده نمیشود و روزبهروز نیز این فضای سطحی و بیمحتوا گسترده و گستردهتر میشود.
بهراستی نقش معاونت پرورشی در مدارس ما کجاست؟ این معاونت عریض و طویل در مدارس ما چه تأثیر محسوس و بسزایی گذاشته است؟ آیا در حال حاضر جز یک معاونت نمایشی، چیز دیگری از آن دیده میشود؟
از معاونتی که برای برگزاری یک طرح ساده فرهنگی یا مذهبی در مدارس عاجز است، چگونه میتوان انتظار شقالقمر تربیتی داشت؟ و یا از مشت و لگدزدن معلم هنر به دانشآموز تعجب کرد؟
و یا بهجای رقص و پایکوبی، توقع داشت به دختران معصوم، زیباییهای عفت و حیا را آموزش دهد؟ بههرحال وضع مدارس ما با توصیفاتی که رفت چندان مطلوب نیست و اگر به وضعیت تربیتی دانشآموزان بیشازپیش و عمقیتر از قبل توجه نکنیم بسا خسارات جبرانناپذیری که در آینده بابت آسیبهای اجتماعی باید پرداخت کنیم، خساراتی که در حال حاضر نیز اگر چشم بصیر داشته باشیم، در حال پرداخت آن هستیم و ناتوانی مدیران فرهنگی با هجمه برنامهریزیشده رسانههای معاند و ضد انسانی خارج از مرزها، درواقع تبری یکدست شده و ریشه فرهنگ غنی و اصیل ایرانی و اسلامی ما را از بیخ و بن میزند و هیچ فریادرسی هم به فریاد آن نمیرسد.
بله متاسفانه کارهای غیرقانونی زیادی در مجموعه زیر نظرش انجام میگیره و مدیرانی که مثل خودش سالها از بازنشستگیشون میگذره و بی تفاوت با کارشناسان بی مسئولیت ادامه میدن و